فرانکل در سال 1942 یعنی در 37 سالگی به دست نازیها اسیر شد و قطار او را به سمت شمال شرق به «آشویتس» این اردوگاه مرگ، این کشتارگاه سازمان یافته که ابزار مرگ شش میلیون یهودی از جمله خانوادهی فرانکل را تهیه دیده بود، به «آشویتس» که میدان تجربیات وحشتناک و آزمایشگاه واقعی این روانپزشک اگزیستانسیالیست «هستیگرا» بود، برد.
نویسنده در این بخش از ورودش به دنیای ترس و وحشت میگوید. از اینکه چه بلاهایی سر اسیران آمده است و آنها چه سختیهایی کشیدهاند. از رنج کشیده آدمهای بختبرگشتهای صحبت میکند که هر لحظه ترس فرستاده شدن به کورههای آدمسوزی یا فرستاده شدن به اتاق گاز را داشتند.