قصه های شیرین پدر بزرگ

قصه های شیرین پدر بزرگ که نوشته زینب علیزاده لوشایی می باشد که قطع آن رحلی ونوع جلد سخت می باشد
تحویل تخمینی:  تقریباً 4 الی 7 روز کاری ?
  • گارانتی اصالت و سلامت فیزیکی کالا
  • نو (آکبند)
95% رضایت مشتری
  • 87٪
کارنامه معاملات کاربر

کتابسرای لاله زار

قم
  • 0 تعداد محصول
  • 72 تعداد فروش
  • 70 تعداد مشتری
نا موجود
موجود شد به من اطلاع بده

کتاب قصه های شیرین پدربزرگ را زینب لوشایی از کتب مختلف مانند مثنوی معنوی مولانا و گلستان و بوستان سعدی و کلیله و دمنه و جوامع الحکایات انتخاب و بازنویسی شده است.این کتاب 20 عنوان داستان را دربرمی گیرد.

برخی از عناوین این کتاب عبارتند از:

مرد ساده لوح و دامپزشک

روباه و طبل

پدر من زودتر به بهشت می رسد

قورباغه ای که از مار سواری گرفت

قضاوت عجولانه

در بخشی از این کتاب می خوانیم:

روزی از روزها مرد هندی که یک فیل داشتتصمیم گرفت فیلش را به شهر دیگری ببرد. او می خواست فیل را برای مردم آن شهر به نمایش بگذارد. مرد هندی می دانستکه مردم آن شهر تا به حال فیل ندیده اند, بنابراین اگر فیلش را به آنجا می برد می توانمست برای دیدن او از مردم پول بگیرد.

مرد رفت و رفت تا اینکه شب به آن شهر رسید. فیلش را به طویله ای برد و آن جا بست.چند نفر از مردم آن شهر خبر داشتندکه مردی قرار است به همراه فیلش به آنجا بیاد. آنها مدت ها منظر دیدین فیل بودند; بنابراین تا فهمیدندمرد به شهرشان آمده, برای دیدن فیل جلو در طویله جمع شدند.آنها نمی توانستند که تا صبح صبر کنند; بنابراین از مرد خواستندکه به آنها اجازه دهد به طویله بروند و  فیل را ببینند. مرد گفت: آخر طویله تاریک استو چیزی دیده نمی شود.

آننا گفتند:اشکالی ندارد ما به فیل دست می زنیم و شکلش را توی ذهنمان می سازیم.

مرد هندی قبول کرد. کسانی که آنجا بودند یکی یکی وارد طویله می شدند و به فیل دست می کشیدندو نظر خودشانر ادرمورد موجودی به اسم فیل اعلام می کردند.

اولی وارد طویله شد و به خرطوم فیل دست کشید. وقتی بیرون آمد به بقیه گفت: فیل مثل ناودان است. دومی وقتی رفت توی طویله دستش به گوش فیل رسیده بود. وقتی بیرون آمد گفت: نه, فیل مثل بادبزن است.

0
از مجموع 0 رای

تاکنون هیچ نظری ثبت نشده است.

برای ثبت نظر ابتدا یا کنید.