کتاب جنگ دریایی میدوی و ترافالگار
پس از وقوع انقلاب کبیر فرانسه در سال ۱۷۸۹ و اولین برخورد دنیای جدید با انقلاب، حکومت تازه تأسیس پاریس آماج حملات نیروهای اروپایی قرار گرفت .سایر محصولات مشابه
بعد از انقلاب فرانسه یک سری نبرد زنجیروار به وقوع پیوست که در انتها منجر به تثبیت انقلاب و به رسمیت شناخته شدن آن شد اما در این دوران پرآشوب وهیاهو، بیشک مهمترین رویداد، برخاستن و قد کشیدن سرجوخهٔ کوتاهقد توپخانهای بود که تبدیل به یکی از بزرگترین سرداران تاریخ شد، ناپلئون بناپارت. او با جنگطلبی توانست در مدت کوتاهی فرانسه را به یکی از بزرگترین قدرتهای دنیا تبدیل کند. این چیزی نبود که قدرتهای آن روز مخصوصاً انگلستان بهراحتی آن را بپذیرند. این شد که بهسرعت اتحادهای بزرگی علیه فرانسه به وجود آمدند که البته در ابتدا با نبوغ جنگی ناپلئون شکست خوردند. اما این، همهٔ ماجرا نبود. پیروزیهای نظامی ناپلئون باعث ثبات موقت و توازن قوا در اروپا شد. حال زمان آن رسیده بود تا فرانسه دشمن بزرگ خود را از سر راه بردارد. ناپلئون که به سبب این پیروزیها لقب امپراتور به خود داده بود و انقلابی را که برای آزادی به وجود آورده بود تبدیل به دیکتاتوری کامل کرده بود، میخواست نیروهای اصلی خود را به سمت کانال مانش حرکت بدهد تا در یک فرصت مناسب با عبور از این آبراه باریک، لندن را فتح کند. این هدف بهقدری برایش مهم بود که ناپلئون به دریابد لویی دولاتوش ترِویل، فرمانده نیروی دریایی فرانسه گفت: «اگر بتوانیم تنها ۶ ساعت بر دریای مانش مسلط بمانیم، آقای دنیا خواهیم بود.» اما عمر ترویل برای این نبرد کفاف نداد. او در سال ۱۸۰۴ درگذشت و ناپلئون فرماندهی نیروی دریایی را به دریاسالار پیر شارل ویلنوو سپرد؛ ولی همهچیز آنگونه که ناپلئون انتظار داشت پیش نرفت. لندن با کمک دیپلماتهای برجسته و ثروت هنگفت خود، اتریش، روسیه و سوئد را با هم علیه ناپلئون متحد کرد. در سوی دیگر نقشه هم ناپلئون برای دور کردن ناوگان دریایی انگلستان از مانش مشکلات زیادی با دریاسالار پیر شارل ویلنوو داشت که باعث شد برنامهٔ تسلط بر مانش با مشکل روبهرو شود.